آنکس که مي گفت دوستم دارد عاشقي نبود که به شوق من آمده باشد رهگذري بود که روي برگهاي خشک پاييزي راه مي رفت ، صداي خش خش برگها همان آوازي بود که من گمان مي کردم ميگويد : دوستت دارم
کسی از رفتن من گریه نکرد ، کسی با موندن من شاد نشدوقتی رفتم کسی قلبش نگرفت ، بغض هیچ آدمی فریاد نشد
ارسال یک نظر
۲ نظر:
آنکس که مي گفت دوستم دارد عاشقي نبود که به شوق من آمده باشد رهگذري بود که روي برگهاي خشک پاييزي راه مي رفت ، صداي خش خش برگها همان آوازي بود که من گمان مي کردم ميگويد : دوستت دارم
کسی از رفتن من گریه نکرد ، کسی با موندن من شاد نشد
وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت ، بغض هیچ آدمی فریاد نشد
ارسال یک نظر