بارالها توبه كردم
خم شدم از بار عصيان، بارالها توبه كردم
گشتم از كرده پشيمان، بارالها توبه كردم
نفس، سركش; حرص، غالب; فكر، اندك; وهم، افزون
رفته ام دنبال شيطان، بارالها توبه كردم
رطب و يابس را نوشتى در كتاب خويش، قرآن
گر نخواندم بنده قرآن، بارالها توبه كردم
انبيا و اوليا گفتند هر خوب و بدى را
گر نمودم ترك آنان، بارالها توبه كردم
در اصول و در فروع دين اگر اهمال كردم
برخلاف حكم و فرمان، بارالها توبه كردم
گر به نفس خود ستم كردم و يا بر بندگانت
مى كنم من بعد جبران، بارالها توبه كردم
گر كه كردم ترك بيعت، اى خدا، معذور دارم
يا شكستم عهد و پيمان، بارالها توبه كردم
گر زدم بر خلق تهمت يا كه هستم اهل غيبت
يا كه بودم اهل بهتان، بارالها توبه كردم
از غرور و كبر، نافرمانيى گر سر زد از من
مست بودم، قول رندان، بارالها توبه كردم
بايدم برتر شوم من از مَلَك، امّا نگشتم
بل شدم بدتر زحيوان، بارالها توبه كردم
از در دربار شاهى گر شدستم من فرارى
آمدم با آه و افغان، بارالها توبه كردم
كاروان از پيش رفته، بار من افتاده در گل
مانده تنها در بيابان، بار الها توبه كردم
عذر بدتر از گناه است، از كه گريم وز كه نالم
خود شدم از اهل عصيان بارالها توبه كردم
راه بنمودى نرفتم، امر فرمودى نكردم
هستم از كرده پشيمان، بارالها توبه كردم
گر گنهكار و پليدم يا خطاكار و كثيفم
گويم اينك از دل و جان، بارالها توبه كردم
بارالها بنده «مفتون» را به اين جرم و گنه ها
عفو كن بر شاه مردان، بارالها توبه كردم
شاعر : مفتون همدانى