دستانت تنديس عشق را مي ماند
نگاهت تا بلنداي آسمان پر ميکشد
سکوتت بيانگر هزاران شور
کلامت چراغي در بيابان خلوت من
تو در قلب من فانوسي
که در گوشه اي از قبرستاني متروک
کورسويي از اميد به زندگي را در چشمان بي فروغ پير بيغوله نشين همسايه گورستان زنده کرد
پس تو اي پدرم!
اي چلچراغ شبهاي سرد و تاريک زمستاني ام
قلبم با وجود تو هميشه بهاري است
بمان در قلب من تا هرگز غنچه ي اميد در خزان عمر پژمرده نگردد
دوستت دارم بابا جون همیشه در قلب منی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر