چون نیست هیچ مردی در عشق یار ما را | سجاده زاهدان را درد و قمار ما را | |
جایی که جان مردان باشد چو گوی گردان | آن نیست جای رندان با آن چکار ما را | |
گر ساقیان معنی با زاهدان نشینند | می زاهدان ره را درد و خمار ما را | |
درمانش مخلصان را دردش شکستگان را | شادیش مصلحان را غم یادگار ما را | |
ای مدعی کجایی تا ملک ما ببینی | کز هرچه بود در ما برداشت یار ما را | |
آمد خطاب ذوقی از هاتف حقیقت | کای خسته چون بیابی اندوه زار ما را | |
عطار اندرین ره اندوهگین فروشد
زیرا که او تمام است انده گسار ما را
زیرا که او تمام است انده گسار ما را
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر