خدایا
تو ميداني که دلتنگم خدايا
دگر تاب پريشاني ندارم
نه از آهن،نه ازسنگم خدايا
پروردگارا
اي بسا شب، خواب نوشين، گرم ميغلتد بچشمم
خواب ميبينم چو مرغي ميپرم در آسمانها
پيکر آلوده ام را خواب شيرين ميربايد
روح من در جستجوي ميپرد تا بيکرانها
الهی
بر تن آلوده منگر، روح پاکم را نظر کن
دوست دارم تا کنم در پيشگاهت بندگيها
من بتو رو کرده ام، بر آستانت سر نهادم
دوست دارم بندگي را با همه شرمندگيها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر